ایده عروسک بافتنی از کارهای خودم
قلاب بافی رو از رو کتاب یاد گرفتم بعدم متوجه شدم با کم و زیاد کردن پایه ها میشه به عروسک حالت داد واین عروسک رو بافتم
خدایا یقین دارم به رحمتت و یقین دارم که محبتت را نصیبم خواهی کرد
این عروسک الگوی خیلی راحتی داره یه مستطیل که دوتا ازش در آوردم بعد باچسب دو ضلع طولی و یه ضلع عرضی رو چسب زدم یه قسمت برای ورود دست باز گذاشتم جزییات صورت و گوشها رو متناسب در آوردم و میچسپوندم
خدایا یقین دارم به رحمتت و یقین دارم که محبتت را نصیبم خواهی کرد
گل سفال آمده رو به شکل دانه های تسبیح حالت دادهم و با خلال دندان سوراخ کردم بعد از خشک شدن به نخ بکشید مهر را هم با دست حالت دادم و با سوزن روش طرح کشیدم
جذاب کردن آموزش نماز
خدایا یقین دارم به رحمتت و یقین دارم که محبتت را نصیبم خواهی کرد
به شیر در حال جوش مقداری سرکه اضافه میکنیم وقتی بریده بریده شدداخل پارچه میریزیم و جایی آویزان میکنیم تا آب اضافی گرفته شده و کاملا منسجم شود بعد با چاقو به قطعات کوچک تقسیم میکنیم و در آب پنیر که نمک به آن اضافه کرده ایم میگذاریم
خدایا یقین دارم به رحمتت ویقین دارم که محبتت را نصیبم خواهی کرد
این باکس رو از دبه درست کردم یه قسمتی رو مستطیل بریدم و دورش نخ کنف چسپوندم و اما توضیح در مورد عروسکها اونها رو از خمیر گل چینی درست کردم هر خمیری که توش آب نداشته باشه مناسبه چون بعد خشک شدن ترک نمیخوره یه دستور راحت خمیر اینه که به مقدار مساوی آرد و چسب چوب شمال با هم مخلوط بشه مثلا 3 قاشق آرد نشاسته ذرت قاشق چسب چوب جادوگر فقط دستها و صورتش از خمیر هست بقیه بدنش از پارچه و چوبه گوسفند هم بعد اینکه بدنش رو آماده کردم تو خورده کاموا قلتوندم
خدایا یقین دارم به رحمتت ویقین دارم که محبتت را نصیبم خواهی کرد
عروسکی که دورش خط کشیدم با جوراب ساختم و از شاگردام خواستم اونا هم درست کنن بدون آموزش با خلاقیت خودشون کلی کیف کردیم و باهاشون نمایش بازی کردیم
از تصاویر سال
94
خدایا یقین دارم به رحمتت ویقین دارم که محبتت را نصیبم خواهی کرد
امروز عکسهای بیاد ماندنی از دخترهای کوچک و با محبت روستای خمسیان من و برد به حال و هوای یزد فکنم هر کدوم برا خودشون خانمی شدن چقدر دلم براشون تنگ شده این عکسا مال آذر 91 هست
ایکاش دوباره ببینمشون
فاطمه قرار بود تو تعذیه نقش حضرت رقیه سلام الله علیهارو بازی کنه چهره معصوش تو چادر سبز خیلی دوست داشتنی تر ه
زینب هر روز من و مورد محبت قرار میداد و بهم سر میزد تقریبا همیشه پای ثابت کلاس قرآن بود
خدایا یقین دارم به رحمتت و یقین دارم که محبتت را نصیبم خواهی کرد
ای بابا امان از کسایی که بجای استفاده از کبریت از آتیش آبگرمکن استفاده میکنن به هر حال اوایل که اومده بودیم این خونه این قسمت آبگرمکن خیلی کثیف شده بود اعصابم رو به هم میریخت با هیچ چیز هم پاک نمیشد منم با رنگ ویترای روش نقاشی کشیدم
خدایا یقین دارم به رحمتت و یقین دارم که محبتت را نصیبم خواهی کرد
دیش رفتم دندون کشیدم دندونم یکم از ریشه باقی مونده بود در نمیومد بیچاره شدم چند تا بخیه خورد
ابوالفضل اومد میگه :دکتر داره چیکار میکنه
بابا: داره دندون مامان درست میکنه
ابوالفضل: دکتر دست شما درد نکنه
من دارم بال باال میزنم اینم این وسط اومده سوال میپرسه
گوشیم خراب بود یه مدت رفتم گوشی م اومدیم خونه رفته جلو در اتاق دراز کنشیده به باباش میگه برو پیش مامان
میگیم چی شده چی میخوای میگه تبت (تبلت)میگیم میخوای چیکارکنی ؟ میگه بازی این کجای دلم بزارم نمیدم
باباش دلش سوخت گفت میگیرم کلی ذوق کرد خودشم لوس کرد
ای بابا هوا سرد شده بخاری زینبیه هم خراب بود بچه ها رو آوردم خونه
ابوالفضل هی میگفت مامان چی میگی بچه ها چی گفتن
بچه ها خوششون اومده بود میگفتم هیچی قرآن میخونیم یکم بعد مشغول بازی شد هواسش بود با ما صلوات میفرستادالهی قربون پسرم برم
خدایا یقین دارم به رحمتت و یقین دارم که محبتت را نصیبم خواهی کرد
درباره این سایت